جدول جو
جدول جو

معنی ابن فورک - جستجوی لغت در جدول جو

ابن فورک
(اِ نُ رَ)
ابوبکر محمد بن حسن بن فورک، ملقب به استاد، از مردم اصفهان. ادیب نحوی و متکلم. بنابه درخواست مردم نیشابور بدان شهر شد و در آنجا او را مدرسه و خانه ای کردند، گذشته از افادات علمی نزدیک صد کتاب در علوم مختلفه نگاشت و سفری به مجادلۀ کرامیه بغزنه رفت و در بازگشت ازغزنه در راه مسموم شد. قبر او به حیره از محلات قدیم نشابور است. وفات او به سال 406 ه. ق. بوده است
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اِ نُ)
فرمانروای غور بوده و در جنگی با سلطان محمود سبکتکین مغلوب شده و مملکت او بتصرف سلطان درآمده است و به سال 400 ه. ق. پس از این شکست خود را مسموم کرده و درگذشته است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ زَ / زُ رَ)
پدر او از مردم شرق اندلس و ابن زمرک در غرناطه زاده است. او یکی از علمای اندلس و از شعرا و خطبای ماهر اسپانیاست در الاحاطه فی اخبار غرناطه تألیف لسان الدین ابن خطیب شرح حال و نبذه ای از اشعار او آمده است. ابن زمرک در 755 ه. ق. در خانه خویش به دست زن خود کشته شده است
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رِ)
ابوحفص و ابوالقاسم عمر بن ابی الحسن علی بن المرشدبن علی الحموی الاصل، المصری المولد و الدار و الوفات، معروف به ابن فارض و منعوت به شرف. عارف و شاعری معروف. اصلاً از مردم حماه شام است و در قاهره به سال 576 ه. ق. متولد شده. پدر او قاضی قاهره و خود او مردی صالح و کثیرالخیر بود و مدتی مجاورت خانه خدا گزید. وی را اشعار بسیار و قصاید نیکو و طویل با اسلوبی لطیف و رائق به طریقۀ فقراء و اصطلاحات و منهج آنان و نیز دوبیتی و موالیا و الغاز هست و دیوان او را گرد کرده اند. وفات او در سال 632 بقاهره بوده و مدفن وی در جبل مقطم و تربت او زیارتگاه است. و دو قصیدۀ تائیه و یائیۀاو مشهور است و دیوان قصائد او را ادبا و علماء بسیاری شرح کرده اند و کاملتر از همه شرح شیخ حسن بوری است و قصیدۀ تائیۀ او را خاصهً شروح بسیار است، ازجمله شرح فارسی مولانا عبدالرحمن جامی و شرح فرغانی
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ رِ)
ابوالحسن یا ابوالحسین احمد بن فارس بن زکریا بن محمد بن حبیب الرازی اللغوی. در اقسام علوم خاصه در لغت امام بود و کتاب مجمل او در لغت عرب با همه اختصار حاوی فوائد جمّه است. او اصلاً از مردم ری بود و بقزوین علم و ادب فراگرفت و نوبتی نیز بزیارت خانه شد و در آنجا باز به کسب معرفت و دانش پرداخت. گذشته از اساتید دیگر از پدر خویش هم استفادات بسیار کرده است. یکی از شاگردان او بدیع الزمان همدانی معروف است و حریری صاحب مقامات اسلوب خویش از رسائل انیقۀ او اقتباس کرده است. فخرالدولۀ دیلمی وی را به ری خواند و تربیت فرزند خویش مجدالدوله بدو گذاشت. صاحب بن عباد خود را رهین دانش و فضل ابن فارس میداند. تألیفات او ازتغلیط و اشتباه خالی است و با ایرانی بودن از شعوبیه بیزار و با آنان مخالف است. او بسخا مشهور بوده است و اشعار رائقه و رسائل بدیعۀ او مطبوع اهل ادب است. علاوه بر مجمل اللغه که مرتب بر حروف است کتب ذیل ازاوست: الصاحبی فی فقه اللغه و سنن العرب فی کلامها. کتاب الثلاثه. کتاب أوجزالسیر لخیرالبشر. کتاب ذم الخطاء فی الشعر. کتاب الاتباع و المزاوجه. کتاب النیروز. کتاب اللاّ مات. کتاب حلیهالفقهاء. وفات او در 390 ه. ق. به ری بوده و مدفن او مقابل مشهد قاضی علی بن عبدالعزیز جرجانی است. نیز گویند وفات او در 397 و مدفن او به محمدیه است. و ابن الندیم در الفهرست نام ابن فارسی را میبرد و کتابی کتاب الحماسه بدو نسبت میکند
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ ؟)
ابوسلیمان داود بن کورۀ قمی. از علمای شیعه. او راست: کتاب الرحمه
لغت نامه دهخدا
(اِ نُ فَ رَ)
شهاب الدین ابوالعباس احمد بن فرح بن احمد لخمی اشبیلی شافعی. مولد او به اشبیلیه به سال 625 ه. ق. و در 646 اسیر فرنگ شد، و از آنجا بگریخت و به مصر و شام رفته بفراگرفتن علم و ادب پرداخت و پس از آن در شهر دمشق اقامت گزید و در جامع اموی بتدریس اشتغال ورزید و آنگاه که مشیخت دارالحدیث نوریه بدو عرضه کردند از قبول سر باززد. او را شاگردان بسیار در حدیث بود مانند دمیاطی و نابلسی و یونینی و برزالی و مقاتلی. وفات او در 699 بوده است. او را قصیده ای است به نام منظومۀ ابن فرح مشتمل بر بیست بیت و در آن اصطلاحات محدثین را بکار برده است و مطلع آن این است:
غرامی صحیح و الرجا فیک معضل
و حزنی و دمعی مرسل و مسلسل
لغت نامه دهخدا
تصویری از ابن آوری
تصویر ابن آوری
شغال شکال
فرهنگ لغت هوشیار